بــا ورود تــو پيــمبـر در قـيام
ني پيمبـر بل رســولان كـــرام
اي كــليد بــاب رضوان دست تو
هستي عــالــم همه از هست تو
با تو باشد حــقّ و بــا داور توئي
فــــاطـمه اي روح پيغمبر توئي
ليله القدر علي و احـــــــمدی
تو بـــهار عشق حيّ سرمـــدي
مـــثل ذاتِ كــبريا تنها تــوئي
مادر دو مريـــــم و عيسي توئي
زهره الزّهــــرا ســرور سينهای
تو فــــروغ يـــازده آئــينهاي
خاك پايت سرمـة چشم مـــلك
خم به تعظيمت شده پشت فـلك
ما ز جـام عشق تو مُل ميزنيــم
خار هستيم و دم از گل مـيزنيم
روز محشر هست ما را زمـــزمه
فــاطمه يا فــاطمه يا فــاطمه
سروده ابوالفضل سماوي

حضرت حيدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود
اي که ره بستي ميان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را مي شکست آنجا اگر عباس بود
:: بازدید از این مطلب : 749
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2